) وهم



پیوندهای روزانه


آرشیو موضوعی


برچسب‌ها


نویسندگان


پیوندها

هدیه صلوات آنلاین
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت افزایش آمار و رتبه آلکسا
درج آگهی رایگان
نت گشت
فروشگاه سی و سه پل شاپ
الياس دانلود
دنیای اسمس
روستای کارتا سلطان ابراهیم(ع)واقاشرف الدین(ع)
گلبرگی از خنده
درچه مروارید کوچک
وبلاگ فاطمه
افشاگر
سوز چت
دخترونه
پوزخند
رویای خیس
مسیرت مشخص امیرت مشخص نکن دل دل ای دل بزن دل به دریا
شعر نو
مموشی
زندگی جاریست...
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نون و شعر و آدرس noonvasher.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر امکانات


www.shereno.com

ابزار پرش به بالا

Flying Icon




جهان آلوده ی خواب است
فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش ‚ هر بانگ
چنان که من به روی خویش
در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
و دیوارش فرو میخواندم در گوش
میان این همه انگار
چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست
شب از وحشت گرانبار است
جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار
چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
در این خلوت که حیرت نقش دیوار است ؟

سهراب سپهری

+ نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392ساعت 9:44 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


در شب تردید من،برگ نگاه!

میروی با موج خاموشی کجا؟

ریشه ام از هوشیاری خوده آب:

من کجا،خاک فراموشی کجا.

 

سهراب سپهری

+ نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392ساعت 15:28 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


ای عبور ظریف!

بال را معنی کن

تا پر هوش من از حسادت بسوزد.

سهراب سپهری

+ نوشته شده در سه شنبه 13 شهريور 1392ساعت 8:0 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


حرف ها دارم

با تو ای مرغی که میخوانی نهان از چشم

و زمان را با صدایت میگشایی!

 

چه تو را دردی است

کز نهان خلوت خود میزنی آوا

و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

سهراب سپهری

+ نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392ساعت 15:8 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد
چه سیبهای قشنگی
حیات نشئه تنهایی است
و میزبان پرسید
قشنگ یعنی چه ؟
قشنگ یعنی
تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد.

سهراب سپهری(مسافر)

+ نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392ساعت 16:11 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


+ نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1398ساعت 16:39 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


چقدر خوب گفتی سهراب..

وسیع باش ،و تنها ،و سر بزیر ،و سخت...

 

 

 

اما سخته ،خیلی سخت.

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 6 شهريور 1392ساعت 22:4 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او ؤ ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند

سهراب سپهری

+ نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392ساعت 15:21 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


دچار یعنی
عاشق......
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

سهراب سپهری(مسافر)

+ نوشته شده در یک شنبه 3 شهريور 1392ساعت 15:57 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این
گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند...

سهراب سپهری(مسافر)

+ نوشته شده در یک شنبه 3 شهريور 1392ساعت 15:54 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


روزی

خواهم امد، و پیامی خواهم آورد.

در رگ ها ،نور خواهم ریخت.

و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب ! سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید.

سهراب سپهری

+ نوشته شده در شنبه 2 شهريور 1392ساعت 14:59 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


به تماشا سوگند 

و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن 

واژه ای در قفس است.

سهراب سپهری

+ نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392ساعت 14:1 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


اینجاست، آیید، پنجره بگشایید، ای من و دگر من ها:

صد پر تو من در آب!

سهراب سپهری

+ نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392ساعت 14:55 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عاشق این قسمت شعر "دلسرد" سهرابم

 

تکیه گاهم اگر امشب لرزید،

بایدم دست به دیوار گرفت.

با نفس های شبم پیوندی است:

قصه ام دیگر زنگار گرفت.

+ نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392ساعت 12:39 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


در ایثار سطح ها چه شکوهیست

ای سرطان شریف عزلت ،

سطح من ارزانی تو باد...

سهراب سپهری

+ نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392ساعت 12:19 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


من در این تاریکی،

فکر یک بره ی روشن هستم.

تا بیاید علف خستگی ام را بچرد...

+ نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392ساعت 19:53 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


می رویید در جنگل،خاموشی رویا بود.

شبنم ها بر جابود.

درها باز،چشم تماشا باز ، چشم تماشاتر ، و خدا در هر ... آیا بود؟

خورشیدی در هر مشت : بام نگه بالا بود.

می بویید. گل وا بود؟ بوییدن بی ما بود: زیبا بود.

تنهایی،تنها بود.

نا پیدا پیدا بود.

(او) آنجا ، آنجا بود.

 

 

سهراب سپهری

 


+ نوشته شده در شنبه 26 مرداد 1392ساعت 22:25 توسط زهرا حبیبیان |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد